يه روزی تو اين جماعت ديدمت
اما چه زيبا ديدمت
شايد هم
اما چه زيبا بودی تو
-که من کور-
بتونم تو رو ببينم
بعد از اون روز هر چی من تقلا کردم
نتونستم که چشاتو از دلم دور بدونم
چشمايی که قهوه ای بود...
نميدونم..
يا که زاغ يا اينکه مشکی
نميدونم
هر چی بود دنيايی بود به اين قشنگی
که براش هم شعر بی قافيه خوندم
هم براش صدای بی حوصله روندم
نه که من خونده باشم يا رونده باشم
اون چشا خودش برام شعر مياورد و
صدايی برای خوندن
اون چشمها هر چی که بود
يه دنيا بود
هستی من بود
اما افسوس!.........
(چشا=چشمها)
رنج را آشفته در لبخند پنهان میکنیم....تا دلش غمگین نگردد هر کسی با ما نشست..وبلاگ جالبی دارید به وبلاگ ما هم یه سری بزن
سلام ..خدا نکنه هست و نيست آدم رو آب ببره .... دنيا محل گذره .. همه چی مياد و ميره .. اونی برده که مثل کوه استوار مثل سرو سربلند باشه ... دل به هيچی که بوی دنيا ميده نبند .. عشق رو والاتر ببين .. يه چيزی فراتر از ماديت . اونوقت می بينی که هيچی رو آب نمی بره .. دل قوی دار جوون
ممنون از اينکه به وبلاگ سر زدی پيروز باشی
من بيست و يکم شدم . هورا... زوربا متشکريم. زوربا متشکريم...
salam hamishe movafagh bashi barat doa mikonam betoni hamishe ashegh bashi vali har chi beshe bezar beshe hata sarasar dardo gham vali ashegh bashi be hame ina miarze bye
به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم....بيا كز چشم بيمارت هزاران درد برچينم
تو هم عاشق شدی ؟
سلام زوربا جان؛ می دونستم ميشناسيش ... هم خودشو هم دل درياييشو..آخه می دونی؟ به هر کسی سلام نمی رسونه...ولی دلهای دريايی هم می گيرنا...خاصيت دل گرفتنه...مثه نفس کشيدن واسه آدم...دل می گيره از دلتنگی...از دلتنگی اينکه صاحب چشمها نيستن و يا وقتی هستن نمی تونی چيزی که می خوای بهش بگی....تا بعد
افسوس نخور به دلايل فراوووون
من دفعه ی اوله ميام اينجا. اسمت بر گرفته از کتاب زوربای يونانی نيست؟ بازم ميام....